وقتی شانه های کوچکت پناهگاه استوار روح پریشانم میشود !
لذت لمس پیکر معصوم تر از باران توست که مرا وا می دارد به
دوست داشتنت
وقتی دستهای کوچک فرشته گونه ات را بر صورت خراشیده ام میکشی
شرمسار میشوم که تو پاداش کدامین عبادت به جا ناورده ام هستی
اینگونه خوب و پاک و بزرگ . . . . !